پراگماتيسم
در پايان اين مرور سريع نگاهى بيفكنيم بر تنها مكتب فلسفى كه به وسيله انديشمندان آمريكائى در آستانه قرن بيستم به وجود آمد و مشهورترين ايشان ويليام جيمز روانشناس و فيلسوف معروف است .
اين مكتب كه به نام پراگماتيسم اصالت عمل ناميده مىشود قضيهاى را حقيقت مىداند كه داراى فايده عملى باشد و به ديگر سخن حقيقت عبارت است از معنايى كه ذهن مىسازد تا به وسيله آن به نتايج عملى بيشتر و بهترى دستيابد و اين نكتهاى است كه در هيچ مكتب فلسفى ديگرى صريحا مطرح نشده است گو اينكه ريشه آن را در سخنان هيوم مىتوان يافت در آنجا كه عقل را خادم رغبتهاى انسان مىنامد و ارزش معرفت را به جنبه عملى منحصر مىكند .
اصالت عمل به معنايى كه گفته شد نخستين بار توسط شارل پيرس آمريكائى مطرح شد و بعد به صورت عنوانى براى مشرب فلسفى ويليام جيمز در آمد مشربى كه طرفدارانى در آمريكا و اروپا پيدا كرد .
جيمز كه روش خود را تجربى خالص مىناميد در تعيين قلمرو تجربه با ديگر تجربهگرايان اختلاف نظر داشت و آن را علاوه بر تجربه حسى و ظاهرى شامل تجربه روانى و تجربه دينى هم مىشمرد و عقائد مذهبى مخصوصا اعتقاد به قدرت و رحمت الهى را براى سلامت روانى مفيد و به همين دليل حقيقت مىدانست و خود وى كه در بيست و نه سالگى دچار يك بحران روحى شده بود با توجه به خدا و رحمت و قدرت او بر تغيير سرنوشت انسان بهبود يافت و از اين روى بر نماز و نيايش تاكيد مىكرد ولى خدا را هم كامل مطلق و نامتناهى نمىدانست بلكه براى او هم تكامل قائل بود و اساسا عدم تكامل را مساوى با سكون و دليل نقص مىپنداشت .
ريشه اين تكاملگرايى افراطى و تجاوزگر را در پارهاى از سخنان هگل از جمله در مقدمه پديدار شناسى ذهن مىتوان يافت ولى بيش از همه برگسون و وايتهد اخيرا بر آن اصرار ورزيدهاند .
ويليام جيمز همچنين بر اراده آزاد و نقش سازنده آن تاكيد داشت و در اين جهت با پيروان اگزيستانسياليسم همنوا بود.