جايگاه دعا در هستي قانونمند

ابوالفضل قربانی

 

دعا در لغت به معنی خواستن است ولی در اصلاح به معنای استحقاق داشتن بکار می رود وآنچه

بیشتر در بین مردم عامه رایج است همان معنای لغوی آن است و به معنای اصطلاحی آن اصلا توجه

نمیشود و علتش آنست که به نظام هستی از دیده قرار داد می نگرند

کسانیکه معنای لغوی آن را بکار میبرند دیدگاه قرار دادی نسبت به هستی دارند و کسانی که معنای

اصطلاحی آن را بکار میبرند دیدگاه تکوینی به هستی دارند

در دیدگاه قرارداد هرگونه اعمال تبصره و یا لغو قرارداد وجود دارد ولی در دیدگاه تکوینی جائی برای تبصره

و ماده وجود ندارد و هستی بعنوان یک نظام قانونمند در حرکت است

اگر واقعیت اینست که دعا به معنای استحقاق داشتن است مستحق بدون در خواست زبانی نیز به

مطلوب خود خواهد رسید

در نگرش از دیدگاه عامه سازنده هستی زیر سوال میرود چون در این دیدگاه سازنده هستی فقط نظاره

گر هستی است و با در خواست بنده گانش تحریک شده و به خواسته های آنان پاسخ میدهد در این

نگرش همیشه ترجیح بلا مرجح است یعنی هیچگونه مرجحی برای وقوع پدیده لازم نیست بی حساب و

کتاب است یعنی :

داد حق را قابلیت شرط نیست بلکه شرط قابلیت داد اوست

در نگرش دوم برای وقوع یک پدیده همیشه ترجیح با مرجح لازم است و به عبارتی :

بدون علت چیزی محقق نمی شود یعنی :

قبول ماده شرط است در افاضه فیض والا بخل نیاید منبع فیض را

اما اگر بخواهیم به دعا از منظر دیگری نگاه کنیم و آن اینکه وسیله ای باشد برای در دل کردن با سازنده

هستی یعنی یک نوع آرامش درونی ایجاد کردن باشد در این صورت مشکلی نیست اما اگر وسیله

باشد برای توجیه اعمال و رسیدن به هدف بدون استحقاق داشتن در آن صورت مورد قبول نخواهد بود

چنانچه حافظ شیرازی تجربه کرده است :

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت                 عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت