افلاطون و تاثیرات

منبع: فلسفه و روانشناسی

تاثیر سقراط برافلاطون

افلاطون برای ساختن  فلسفه اش کار سقراط  را دنبال  کرد. ازدید گاه  شخصیت ها مورد احترام انان  این وحدتی غریب مینمود.  افلاطون اشرافی  ارام  و خونسرد و محتاط  بر کنار از صحنه ی دموکراتیک در اتن هنرمند وادیبی فیلسوف میخواهد فلسفه را در خدمت ارمان های عالی  یبقه ی اجتماعی خود  قرارد دهد و ازسویی سقراط فردی اط بقه ی  متوسط جامعه گرا ترکیبی از تمامی نسخ ها و طبقات در شهر  کوتاه اندام  خپل و زشت صورت با هوش و برجستگی عقلی اش اورا قادر میشاخت دل هرمرد جوان اتنی را برباید تمامی اثار افلاطون به صورت مناظره است که در انها تقریبا همیشه سنخگوی انها سقراط است. اینها  نخستین مناظره های  فلسفی جهان غرب  است. سقراط چیزی ننوشته بود اما افلاطون تمامی مطالب فلسفی را به او نسبت داده استبا این نتیجه که دراین مناظره ها نمیتوان با یقین کامل عنصر سقراطی را از عنصر افلاطونی تشخیص داد  اکثر  پزوهندگان  بر ان اند که سوای مناظره های نخستین که در انها  افلاطون در پی معرفی اموزش حقیقی سقراط در دفاع و بزرگداشت یا او  بود هاست  .مناظره ها معرف نظرات خود افلاطون است افلاطون  پیش از 20 مناظره نوشت که اکثر انها  ازکیفیت ادبی زیابیی برخوردار است .اکثر مناظره ها با روشی که ابداع سقراط بود و گاه ان را روش دیالکتیکی و گاه ردیه خوانند.صورت میگیرد. این روش  چنان که در  بحث سقراط امد نوعی جست وجوی معرفت از طریق پرسش و پاسخ  است پرسش را سقراط  پیش  مینهد و معمولا  کلی است  پازسایی چیست؟ شجاعت چیست؟ عدالت چیست؟  پاسخی که داده میشود صورت تعریف به خود میگیرد. درتعریق  باید انچه  تمامی ایده ها موارد جزییات با ایده ها ی شجاعت عدالت و جزانها  قدر مشترک دارند بیان  کند.گاه تعریف  وارده کذب تعریف اولیه  رابا معکوس کردن کامل ان نشان  میدهد گاه چونان درپایان  کتاب اول جهوری به هیچ تعریفی نمیرسیددند.زیر تاثیر تاکیر سقراط  براهمیت تعریف های کلی و تغییر ناپذیر قصد نخستین افلاطون چونان یک فیلسوف یافتن  تعریف هایی برای مفاهیم عدالت  و  دولت  بود. این پرسش ها اورا به پرسش های بنیادی تری  رهنمون  شد. نظیر .شناخت  چیشت  ؟سرشت واقعیت چیست؟

تاثیر فلاسفه پیش از سقراط

افلاطون نه فقط زیر تاثیر اندیشه های سقراط که زیر تاثیر نظریه های فیلسوفان پیش از سقراط نیز بود. وی عناصر اورفوسی فلسفه ی خود را از فیثاغورس گرفت.جنبه ی دینی اعتقاد به بقای روح  تعلق خاطر به دنیای دیگر تشبیه جهان به غار و مفاد این تشبیه و نیز احترامی که  نظرات او دیده میشود این همه نتیجه ی تاثیر فیثاغورس است.این نظریه سلبی را از هراکلیتوس گرفت که درجهان محسوس هیچ چیزی پایدار نیست.هراکلیتوس میگفت که هر چیز واقعی در فرایند در جریان و در حال تغیر است او نوشت(( نمیتوا ن دوبار وارد یک  رودخانه  شد)) زیرا رودخانه درسیلان بی پایان تغییر و حرکت با روا  است.درنقطه   مقابل هراکلیتوس پارمندیس قرار داشت  او میگفت سرشت بنیادین واقعیت نه تغییر که سکون  و ثبات است .چگونه میتوان چیزی  به  چیز دیگری تبدیل شود؟  بنا به باور پارمنیدس  واقعیت  واحد یکتا وتغییر ناپذیر است  و  خلاصه تغییر  را توهم میدانست.  به گفته ی  پارمنیدس تغییر بر حواس  پدیدار میشود  و در صورتی که حقیقت نامتغییر است و از راه عقل  شناخته  میشود ترکیب نظر هراکلیتوس با این  اعتقاد پارمنیدس  به این نتیجه منجر شد که حصول   معرفت  ازراه حواس  امکا ن  ندارد بلکه باید  به وسیله  عقل به ان رسید

تاثیر  سوفسطاییان

به این مناقشه  میان  هراکلیتوس و پارمنیدس  سوفسطاییان  واکنش نشان  دادند. انان میگفتند  بدین ترتیب  بایدبه قدرت  عقل  برای حصول  به حقیقت  شک  کرد.  بدین گونه  سوفسطلاییان  نخستین  نمایندگان  شک گرایی  شدند.  پروتاگوراس  مشهورترین  سوفسطلاییان میگفت. چون نمیتوان به  هیچ وجه  حقیقت   را در باره واقعیت  تعیین  کرد. انچه به دید ه ی  من حقیقت  دارد. برایمن حقیقت است  و انچه  به دیده  تو حقیقت  دارد برای تو  حقیقتی  است. به شک  گرایی  و نسبی گرایی  سوفسطالیان  چگونه میشد پاسخ داد؟  مناقشه میان   هراکلیتوس  و  پارمنیدس   را در باره ثبات و تغییر چگونه  میشد حل  کرد؟

خط اصلی بر نهاده ی افلاطون  نشان دادن  این است  که هراکلیت و  پارمنیدس در این تصور اشتباه  میکردند  که این  وی ان سیالیت  یا ثبات باید  حقیقت   واقعیت  باشد . واقعیت  واحد نیست  که دارای  یک خصوصیت  مثلا  سیالیت باشد. مابعد الطبیعه  افلاطونی مدعیاست که دو نوع واقعیت  وجود دارد  واقعیتی از اشیا  طبیعی  در زمان و مکان است که متعلقات حواس هستند و در معرض   سیلان  رشد و انحطاط و تغییر میباشند مثل  رودخانه  هراکلیتوس . به نظر افلاطون هراکلیتوس  درست میگفت اما فقط در باره نوعی  از واقعیت محسوس  یا مادی  نه در باره  تمامی  واقعیت. نودیگری از واقعیت هست و اقعیت مفاهیم . ایده ها  (مثل)  یا  جوهر ها که متعلقات تفکر اند ماندن مفهوم  یک مثلث و درزمان  و مکا ن نیستند ایده یا  جوهر مثلا یک مثلث  شامل  خاصیتی است که روایای  داخل ان به 180در جه بالغ  میشود. این  حقیقتی جهان روا بلاتغییر  و نامتحرک است به نظر افلاطو ن  قلمروی که ازایده تا ابد حقیقی  و بی تغییر  از این قبیل  وجود دارد که عقل میتوا ن  ان را بشناسد . این نیز که پارمنیدس  مدعی بود  واقعیت پایدا ر  و بلاتغییر است فقط در مورد یک  وجه  از واقعیت  صدق  میکند ( جهان ایده ها یا  مثل ها )  حقیقی عام  وتغییر نا پذیرپارمندیس  به وسیله  عقل  شناخت ه میشود   و  جها ن   چیزهای فیزیکی  محسوس   سیال  و متغیر  هراکلیتوس  هم هست  که به وسیله حسیات  به ادراک  در می اید.